انصار آل محمد(ص)

انصار آل محمد(ص)

انصار آل محمد للرد علی النواصب

طبقه بندی موضوعی

آقایان در این شبکه ها به شهید حسن شحاته،اشکال می کنند که چرا گفته:جنازه عثمان،سه روز در زباله دانی بود
آقایان کارشناس وهابی،قبل از اینکه به شهید شحاته،اشکال بگیرند،باید به علمای بزرگ خود،اشکال بگیرند که چرا ماجرای جنازه عثمان در آشغال ها را با سند صحیح نقل کرده اند؟
آقای حسن شحاته،50 سال سنی بوده،بعدها شیعه شد.قطعا مطالبی که گفته،انها را در کتاب های اهل سنت دیده است،وگرنه از خود چیزی نگفته است

اما بزرگان اهل سنت که قضیه ی کشته شدن عثمان را نقل کرده اند:

1- ابی نعیم اصفهانی
معرفه الصحابه ج1ص68 دارالوطن

حدثنا أبو محمد بن حیان ، ثنا محمد بن سلیمان ، ثنا المسروقی ، ثنا عبید بن الصباح ، ثنا حفص بن غیاث ، عن هشام بن عروة ، عن أبیه ، قال : « مکث عثمان فی حش کوکب مطروحا ثلاثا ، لا یصلى علیه حتى هتف بهم هاتف : ادفنوه ، ولا تصلوا علیه فإن الله عز وجل قد صلى علیه »
جنازه عثمان،سه روز در حش کوکب-گورستان یهودیان- افتاده بود و کسی بر او نماز نخواند تا اینکه از آسمان هاتفی صدا زد،عثمان را دفن کنید،اما نماز نخوانید،چون خود خدا بر عثمان نماز خواند!
اولا:جنازه عثمان سه روز در حش کوکب نبود،بلکه در آشغال ها پرت کرده بودند که در ادامه و در روایت بعدی،مشاهده خواهید کرد
دوما:جالب هست که خدابرای پیامبرانش نماز نخواند،برای شهدای احد نماز نخواند،اما بر عثمان نماز خواند! پیامبرص،بدن مبارکشان سه روز بر زمین بود و مجبور شدند ایشان(ص) را دفن نکنند تا همه صحابه بر او نماز بخوانند،خدا بر پیامبر ص نماز نخواند،اما بر عثمان نماز خواند!!!
حدثنا سلیمان بن أحمد ، ثنا عمرو بن أبی الطاهر بن السرح ، ثنا عبد الرحمن بن عبد الله بن الحکم ، ثنا عبد الملک الماجشون ، قال : سمعت مالکا ، یقول : « قتل عثمان فأقام مطروحا على کناسة بنی فلان ثلاثا ، فأتاه اثنا عشر رجلا ، فیهم جدی مالک بن أبی عامر ، وحویطب بن عبد العزى ، وحکیم بن حزام ، وعبد الله بن الزبیر ، وعائشة بنت عثمان ، معهم مصباح فی حق ، فحملوه على باب وإن رأسه یقول على الباب : طق طق حتى أتوا به البقیع فاختلفوا فی الصلاة علیه فصلى علیه حکیم بن حزام أو حویطب بن عبد العزى ، شک عبد الرحمن ، ثم أرادوا دفنه فقام رجل من بنی مازن فقال : والله لئن دفنتموه مع المسلمین لأخبرن الناس ، فحملوه حتى أتوا به إلى حش کوکب ، ولما دلوه فی قبره صاحت عائشة بنت عثمان ، فقال لها ابن الزبیر : اسکتی فوالله لئن عدت لأضربن الذی فیه عیناک
عثمان کشته شد، تا سه روز جسدش را در زباله دانی فلان قوم باقی مانده بود!دوازده نفر آمدند که در میان آنان این افراد بودند، حویطب بن عبد العزى ، وحکیم بن حزام ، وعبد الله بن الزبیر ، وعائشة بنت عثمان ...پس جسد عثمان را برداشتند و بر تخته ی دری نهادند و حمل کردند. سر عثمان به آن تخته می خورد و صدای تق تق می داد.تا اینکه او را به قبرستان رساندند،پس در نماز خواندن بر او،اختلاف کردند،تا اینکه حکیم بن حزام یا حویطب بن عبدالعزی بر او نماز خواند،سپس خواستند که عثمان را دفن کنند،پس مردی از قبیله بنی مازن بلند شد و گفت: به خدا قسم که اگر او را با مسلمان ها دفن کنید، به مردم خبر می دهم !پس جسد عثمان را می بردند تا به "حشّ کوکب" ( گورستان یهودیان ) رسیدند. آن گاه گودالی برای او کندند. دختر عثمان به نام عایشه،زمانی که خواستند عثمان را درون قبر بگذراند،آن دختر فریاد کشید. در این هنگام عبدالله بن زبیر به او گفت: والله اگر ساکت نشوی گردنت را می زنم.

 
پس دیدیم که حتی از ترس مردم،اجازه ندادند که جنازه عثمان را در قبرستان مسلمان ها دفن کنند،مجبور شدند او را در قبرستان یهودی ها،دفن کنند!
روایت هم کاملا صحیح هست
أبو محمد، عبد الله بن محمد بن جعفر بن حیان:
ذهبى در باره او مى‌گوید:
أبو الشیخ. الامام الحافظ الصادق محدث اصبهان أبو محمد عبد الله بن محمد بن جعفر بن حیان المعروف بأبی الشیخ صاحب التصانیف.
قال ابن مردویه ثقة مأمون صنف التفسیر والکتب الکثیرة فی الاحکام وغیر ذلک. وقال أبو بکر الخطیب کان أبو الشیخ حافظا ثبتا متقنا. وقال أبو القاسم السوذرجانی هو أحد عباد الله الصالحین ثقة مأمون.

ابو الشیخ، امام، حافظ (کسى که یک صد هزار حدیث حفظ بوده) راستگو و محد اصفهان بود.
ابن مردویه گفته: او ثقه و قابل اطمینان بود، کتاب تفسیر و کتاب‌هاى زیادى در احکام و دیگر علوم نوشته است. ابوبکر خطیب گفته: ابو الشیخ حافظ، قابل اطمینان و استوار بوده است. ابو القاسم السوذرجانى گفته: او یکى از بندگان صالح، ثقه و قابل اطمینان بود.
سیر أعلام النبلاء، ج 16، ص276 ـ 278،مؤسسة الرسالة
أبو العباس، محمد بن أحمد بن سلیمان:
ابو محمد انصارى در کتاب طبقات المحدثین مى‌نویسد:
أبو العباس محمد بن أحمد بن سلیمان الهروی فقیه محدث کبیر صنف الکتب الکثیرة أحد العلماء کتب عنه عامة محدثینا.
ابو العباس محمد بن احمد هروى، فقیه و محدث بزرگ بود، کتاب‌هاى زیادى نوشته و یکى از دانشمندانى بود که تمام محدثان ما از او روایت نوشته‌اند.
طبقات المحدثین بأصبهان والواردین علیها، ج 3، ص429، رقم: 439، مؤسسة الرسالة
ذهبى هم در کتاب العبر مى‌گوید:
وفیها محمد بن أحمد بن سلیمان الإمام أبو العباس الهروی فقیه محدث صاحب تصانیف رحل إلى الشام والعراق وحدث عن أبی حفص الفلاس وطبقته.
در آن سال امام محمد بن احمد سلیمان، ابو العباس هروى از دنیا رفت،‌ او فقیه، محدث و صاحب کتاب‌هاى زیادى بود، به سوى شام و عراق مسافرت کرد، از ابى حفص فلاس و افراد هم‌طبقه او روایت نقل کرده است.
العبر فی خبر من غبر، ج 2، ص100،مطبعة حکومة الکویت - الکویت
أبو عیسى، موسى بن عبد الرحمن بن سعید:
ابن حجر در تقریب التهذیب مى‌نویسد:
موسى بن عبد الرحمن بن سعید بن مسروق الکندی المسروقی أبو عیسى الکوفی ثقة من کبار الحادیة عشرة مات سنة ثمان وخمسین ت س ق.
موسى بن عبد الرحمن کندى، ثقه و از بزرگان طبقه یازدهم بود.
تقریب التهذیب، ج1 ص552، رقم: 6987،دار الرشید - سوریا
و ذهبى در الکاشف مى‌نویسد:
موسى بن عبد الرحمن الکندی المسروقی عن القطان والجعفی وعنه الترمذی والنسائی وابن ماجة وأبو عروبة وابن أبی حاتم ثقة توفی 258 ت س ق.
موسى بن عبد الرحمن کندى که ترمذى، نسائى، ابن ماجه، ابن عروبه و ابن أبى حاتم از او روایت نقل کرده‌اند، ثقه است.
الکاشف ج2 ص305، رقم: 5713
أبو محمد، عبید بن الصباح بن صبیح:
ابن حبان نام او را در کتاب الثقات خود آورده و مى‌گوید:
عبید بن الصباح الکوفى یروى عن الکوفیین وکان راویا لکامل أبى العلاء روى عنه أهل بلده المسروقى وغیره.
عبید بن الصباح کوفى از کوفى‌ها روایت نقل کرده و او راوى کامل أبى العلاء است...
الثقات، ج8 ص429، رقم: 14248،دار الفکر
ذهبى در تاریخ الإسلام مى‌نویسد:
عبید بن الصباح بن صبیح
أبو محمد الکوفی المقریء أخو عمرو بن الصباح. أخذ القراءة عرضاً عن حفص، وهو من أجل أصحابه وأضبطهم. روى عنه القراءة عرضاً أحمد بن سهل الأشنانی. قال : وکان ما علمت من الورعین المتقین. مات سنة خمس وثلاثین ومائتین.
ابو محمد الکوفى، قرائت را مستقیم از حفص شنیده، او یکى از برترین اصحاب حفص بن غیاث و از ضابط‌ترین آن‌ها بود. احمد بن سهل اشنانى به صورت مستقیم قرائت را از او گرفته و گفته: بنابر آن چه که مى‌دانم، او از پرهیزگاران و متقین بود.
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج17، ص267،دار الکتاب العربی - لبنان
أبو عمر، حفص بن غیاث:
از روات بخارى و مسلم و سایر صحاح سته:
حفص بن غیاث بمعجمة مکسورة ویاء ومثلثة بن طلق بن معاویة النخعی أبو عمر الکوفی القاضی ثقة فقیه تغیر حفظه قلیل فی الآخر من الثامنة مات سنة أربع أو خمس وتسعین وقد قارب الثمانین ع.
حفص بن غیاث، ابو عمر کوفى، قاضى، ثقه و فقیه بود. حافظه او در آخر عمرش کمى تغییر کرد.
تقریب التهذیب، ج1 ص173، رقم: 1430، دار الرشید - سوریا
أبو المنذر، هشام بن عروة:
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته:
هشام بن عروة أبو المنذر وقیل أبو عبد الله القرشی أحد الأعلام سمع عمه بن الزبیر وأباه وعنه شعبة ومالک والقطان توفی 146 قال أبو حاتم ثقة إمام فی الحدیث ع.
هشام بن عروة، یکى از مشاهیر بوده، ابو حاتم گفته: او ثقه، و پیشواى علم حدیث بود.
الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج2 ص337، رقم: 5972،دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة،
أبو عبد الله، عروة بن زبیر:
عروة بن الزبیر أبو عبد الله عن أبویه وخالته وعلی وخلق وعنه بنوه عثمان وعبد الله وهشام ویحیى ومحمد والزهری قال بن سعد کان فقیها عالما کثیر الحدیث ثبتا مأمونا قال هشام صام أبی الدهر ومات وهو صائم فی موته أقوال منها 93 و 94 ع.
عروة بن زبیر، ابن سعد گفته: او فقیه، دانشمند، کثیر الحدیث، مورد اعتماد و قابل اطمینان بود. هشام گفته: در تمام روزگار، روزه مى‌گرفت و در حالى از دنیا رفت که روزه‌دار بود.
الکاشف ج2 ص18، رقم: 3775
بنابراین، سند این روایت کاملا صحیح است و هیچ اشکالى در سند آن نیست.
آقای هیثمی در مجمع الزوائد،بعد از نقل این روایت،می گوید:رواه الطبرانی وقال : الحش : البستان ورجاله ثقات
نتیجه می گیریم که:آنچه شهید شحاته در مورد خلیفه سوم گفته بود که صحابه جنازه او را سه روز در آشغال های مدینه،پرت کرده بودند،کاملا درست گفته بود و آنچه گفته بود،از کتب اهل سنت بود.پس بی خود به شهید شحاته،گیر ندهید.

نکته دیگر آن که:علی بن ابیطالب ع در آن زمان کجا بود؟ چرا برای دفن عثمان،اقدامی نکرد؟ در آن موقع هم که،علی علیه السلام،هم یار داشت،هم اینکه،مردم مدینه،از او حرف شنوی داشتند،پس چرا اقدامی نکرد؟بقیه ی صحابه کجا بودند؟آنها چرا کاری نکردند؟ چرا علی بن ابیطالب ع،به آنها انتقادی یا پیشنهادی نکرد؟ با اینکه تمام مذاهب اسلامى اتفاق دارند که دفن میت، بر هر مسلمانى واجب کفایى است.بر گردن همه مسلمانان واجب است که بر دفن او اقدام کنند.و اگر کسی او را دفن کرد،از بقیه ساقط می شود.
محمد بن ابراهیم نیشابورى در کتاب الإجماع مى‌نویسد:
ما أجمع علیه فقهاء الأمصار...
وأجمعوا على أن دفن المیت لازم واجب على الناس لا یسعهم ترکه عند الإمکان ومن قام به منهم سقط فرض ذلک على سائر المسلمین.

چیزهایى که فقهاى تمام شهرها بر آن اجماع دارند.
تمام علما اجماع دارند که دفن میت بر مردم لازم و واجب است، تا زمانى که ممکن است، حق ترک این کار را ندارند، اما اگر یکى از مسلمانان این کار را انجام داد، وجوب از سایر مسلمانان ساقط مى‌شود

الإجماع، ج 1، ص42، دار الدعوة - الإسکندریة

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی