نمونه دیگری از محبت و صمیمیت بین آل و اصحاب
وبایع أهل البصرة طلحة والزبیر، فلما بایعوهما قال الزبیر: ألا ألف فارس أسیر بهم إلى علی أقتله بیاتاً أو صباحاً قبل أن یصل إلینا! فلم یجبه أحد، فقال: إن هذه للفتنة التی کنا نحدث عنها. فقال له مولاه: أتسمیها فتنة وتقاتل فیها؟
اهل بصره با طلحه و زبیر بیعت کردند. زبیر گفت: آیا هزار سوار پیدا مى شوند که من با آنها به على شبیخون زده او را بکشم و قبل از اینکه او به اینجا برسد،کارش را یکسره کنم؟ هیچ کس به او پاسخ نداد. آنگاه گفت: این همان فتنه است که ما درباره آن گفتگو مى کردیم. غلام او به او گفت: آیا تو این را فتنه می خوانى و خود از آن فتنه دفاع کرده و داخل آن مى شوى؟
الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج3 ص112
عجب محبتی
عجب صمیمتی
اگر محبت ها،اینطورند،پس دشمنی ها چگونه است؟آیا این هست محبت بین اهل بیت و صحابه که وهابیون از آن دم می زنند؟