ابن عساکر شافعی به نقل از یکی از علمای اهل سنت چنین آورده که او می گوید: جماعتی
از حشویه و لات ها و اوباش ها که اسم آنها حنبلی هست،بدعت های عجیب زیادی
را در بغداد گذاشتند(از جمله این بدعت ها که حنبلی های اوباش! گذاشتند این
است که) اعقاد دارند:خدا از آسمان به زمین پایین می آید و سوار یک خر می شود،در حالی که جوان هست و موهای پرپشتی دارد،یک تاج نورانی هم دارد کفش طلایی هم به پا دارد!!
إن
جماعة من الحشویة والأوباش الرعاع المتوسمین بالحنبلیة أظهروا ببغداد من
البدع الفظیعة والمخازی الشنیعة...إنه ینزل بذاته ویتردد على حمار فی صورة
شاب أمرد بشعر قطط وعلیه تاج یلمع وفی رجلیه نعلان من ذهب
تبیین کذب المفتری ابن عساکر ج1ص311 دار الکتاب العربی - بیروت
البته به همین خاطر می گویند،پیروان
مکتب سقیفه در بغداد،بر پشت بام خود علف پخش می کنند تا اگر خدا با خرش از
آسمان به زمین آمد، خدا به خانه خودشان بیاید و به خانه همسایه نرود.
در
این مطلب،ابن عساکر شافعی،حنبلی ها را به اراذل و اوباش کوچه ها تشبیه می
کند! اگر توهین هست،آقای ابن عساکر شافعی عالم بزرگ شما،این توهین را به
حنبلی ها کرده است.
نقل کرده اند که روزی
یکی از پیروان مکتب سقیفه به پشت بام رفت،نوجوان زیبا رویی را دید،دنبالش
کرد و نوجوان هم فرار کرد.این بدو،آن بدو،تا بالاخره وقتی قضیه را می پرسند
می گوید:من فکر کردم خدا هست،و رفتم تا با خدا مصافحه کنم،بغلش کنم،تا با برکت شوم!! وگرنه
قصد سویی نداشتم!!
آن وقت یک همچنین جماعتی با همچنین اعتقاداتی می آیند به توحید مکتب اهل بیت رسول خداص ایراد می گیرند.
مطالب مرتبط:
بند تمبان خدای مکتب سقیفه+تصویرخدا می خندد +تصویر کتاب